- فرا کردن
- پیش آوردن، فراز آوردن، پیش آوردن، دست دراز کردن دست، برگزیدن انتخاب کردن، برانگیختن تحریک کردن، بستن (در)
معنی فرا کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- فرا کردن ((فَ کَ دَ))
- پیش آوردن، دست دراز کردن، برگزیدن، برانگیختن، بستن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشم کردن
کنایه از تندخویی کردن، خشم گرفتن
انگاشتن، پنداشتن
عمل ستوری که در حال راه رفتن سبزه و گیاهان را از زمین با دندان می برد و می خورد
گستردن فرش بر زمین، گستردن
پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن
ستیزه کردن، نزاع کردن، جدال کردن، ستیزه کردن
صرف نظر کردن از جان یا مال یا چیزهای دیگر در راه کسی یا برای رسیدن به مقصودی، برای مثال یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند / تا در سبیل دوست به پایان برد وفا (سعدی۲ - ۶۳۲)
پیش بردن، جلو بردن، کاری را با کامیابی و پیروزی به پایان رساندن
داخل کردن چیزی درون چیزی یا جایی، گستردن، ریختن، پایین آوردن، چیدن یا ریزانیدن بار درخت یا گل
فرار کرده 0 بسته (در و مانند آن)
پیش بردن
گذشتن از چیزی
گریختن جستن که نتوانی ز بند چرخ رستن ز تقدیری که یزدان کرد جستن (ویس ورامین) گریختن جستن
گشاده کردن وسیع کردن، بزرگ بودن بنایی یا محوطه ای، باز کردن در گشودن
باز کردن (در و مانند آن) گشادن گشودن، بستن (در و مانند آن) مسدود کردن (از اضداد) : حضور مجلس انس است و دوستان جمعند و این یکاد بخوانید و در فراز کنید. (حافظ)، نزدیک کردن، پیش آوردن پیش بردن، بنا کردن
هنگاردن انگاردن انگاشتن
بوب گستردن، آژیانه کردن گستردن فرش در کف اطاق، کف اطاق یا حیاط را با آجر کاشی یا موزائیک پوشاندن
اختلاف نهادن تشخیص دادن امتیاز دادن
داخل کردن چیزی را در جایی یا در چیزی، فرو افکندن انداختن، بیرون ریختن خالی کردن، خاموش کردن (چراغ و مانند آن)
ارزش داشتن، نفع داشتن
ستیزیدن در افتادن، برابری کردن پیکار کردن جدال کردن، کوس برابری زدن: بسا کاخا که محمودش بنا کرد که از رفعت همی با مه مرا کرد. (چهار مقاله) مراکز
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی،
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
Assume, Postulate, Suppose
Carpet
Abscond, Elude, Escape, Flee, Scamper
assumir, postular, supor